فرض کنیم شما برای اولین بار است که به فکر مخترع شدن افتاده اید. بسیار مشتاق هستید که قدمی نو بردارید. اما نمی دانید که نقطه شروع کجاست. اشکالی ندارد. من در اینجا آنچه را که تجربه کرده ام در اختیارتان خواهم گذاشت.
ممکن است ذوق و شوق ساخت وسیله ای جدید را داشته باشید که برای اولین بار شما خالق آن باشید. این احتمال هم وجود دارد که فکر شما فراتر از ذوق و شوق است و به دنبال ایجاد کسب و کاری جدید هستید که به واسطه ی آن بتوانید درآمد بهتری کسب کنید و راه چاره را در خلق یک اختراع می بینید. این فکر هم می تواند درست باشد و هم نادرست. برای ایجاد ایجاد یک کسب و کار جدید، ایده ای جدید لازم است، اما این ایده لزوما نیازی نیست اختراع باشد. بسیاری از ایده های جدید، در عین جدید بودن، در تعریف اختراع جای نمی گیرند. اما از طرفی دیگر، برای طراحی یک اختراع جدید، لزوما به یک ایده ی جدید نیاز است. پس در هر صورت ایده ی جدیدی لازم است و سوال اینجاست که ایده های جدید از کجا می آیند؟
پاسخی که من به این سوال می دهم این است که ایده های جدید، همواره از مشکلات زندگی نشأت می گیرند. ما تا زمانی که نسبت به وضع موجود رضایت داشته باشیم، به دنبال تغییر و تحول و ایده های جدید نخواهیم رفت. هر کجا مشکلی و کمبودی هست، اولین جرقه برای ایجاد ایده ای جدید است. شاید در نگاه اول، نظری به اطراف خود بیندازید و احساس کنید که هرچه لازم بوده، تاکنون اختراع شده است! من هم زمانی چنین احساسی داشتم. فکر می کردم دانش بشر به قدری پیشرفت کرده است که دیگر من نمی توانم کمبودی پیدا کنم تا برای آن به دنبال راه چاره و خلق ایده باشم. اما زمانی که خودم برای اولین بار به طور رسمی مخترع شدم و ایده من عنوان اختراع به خود گرفت، رفته رفته دیدگاهم تغییر کرد و اکنون با نگاهی به پیرامون خودم می توانم مشکلات بسیار زیادی را پیدا کنم که هرکدام می توانند سر منشاء یک اختراع ارزشمند باشند. بهتر است در قالب مثال توضیح دهم.
من هم اکنون به اطراف خودم نگاه کردم تا یک مثال آنی خلق کنم. در جلوی چشم من یک پیراهن بر روی چوب لباسی است و چوب لباسی بر روی دستگیره ی یک کمد آویزان است. پیراهن در شرایط خوبی نیست و اتوی آن خراب شده است. پیش از آنکه ادامه ی مطلب را بخوانید، شما نیز به این مسئله فکر کنید. آیا مشکلی می بینید؟ آیا کمبودی احساس می کنید که جرقه ی یک اختراع باشد؟
لابد می گویید چوب لباسی باید درون کمد لباس قرار می گرفت و اکنون در جای اشتباهی است. بله موافقم، اما آیا این مسئله ی ساده می تواند سر منشاء یک اختراع باشد؟ شاید اولین چیزی که به ذهنتان برسد این است که می خواهم بگویم باید رباتی اختراع کنیم که اتوماتیک لباس را در کمد بگذارد! این ساده ترین چیزی است که به ذهن اکثر افراد می رسد و چون دانش ساخت ربات را ندارند، بی خیال می شوند!
اکنون می خواهم تمام ایده هایی را که دیدن این صحنه به ذهن من آورد برایتان بازگو کنم. قبل از آن باید بدانید که ممکن است بعضی از این ایده ها خنده دار به نظر برسند. ایده های خنده دار را دست کم نگیرید. خیلی از اوقات یک اختراع با یک ایده ی خنده دار شروع می شود. اولین چیزی که به ذهن من رسید این بود که باید برای مشکل اتوی لباس فکری بکنم. به این نتیجه رسیدم که چه خوب است یک دستگاه اتو طراحی کنم که لباس را به طور کامل به آن تحویل دهم و اتو کشیده تحویل بگیرم. چیزی شبیه به ماشین لباسشویی یا ظرفشویی که در لوازم خانگی اضافه شود. ایده ی دومی که به ذهنم رسید جالب تر بود. از نظر من هر ایده ای که ساده تر باشد، ارزشمند تر است. تصور کردم که اگر لباس بر تن چیزی مانند مانکن باشد، اتوی آن خراب نمی شود. چگونه می توانستم مانکنی داشته باشم که مطابق با سایز انواع لباس باشد؟ اگر مانکنی داشته باشم که به صورت بادی پر و خالی شود، اندازه ی آن می تواند متاسب با لباس تنظیم شود. اکنون ایده ی «مانکن بادی» را یک اختراع می دانم. البته باید بررسی شود که این ایده واقعا جدید است یا قبلا وجود داشته است. اگر جدید باشد، قابلیت ثبت اختراع را دارد. اگر واقعا اینگونه باشد، این ایده را به هرکسی که بخواهد، هدیه می دهم تا به نام خودش ثبت کند. اما ایده ی سومی که به ذهنم رسید این بود که زمانی که این لباس کهنه و فرسوده شود، چه خوب است که بتوان از آن نخ را بازیافت کرد. نمی دانم اکنون این کار انجام می شود یا نه. اما به هر حال این هم یک ایده است.
تمرین خیلی خوبی است. لطفا شما هم به آن بپردازید. تاکید می کنم که از ایده های خنده دار راحت عبور نکنید. همه ی ایده هایتان را لیست کنید و یادداشت بردارید. شاید در نهایت از ترکیب و تلفیق چندین ایده، به یک ایده ی برتر برسید. کم کم خواهید دید که ایده پردازی چندان کار سختی نیست و در اطراف شما ایده های فراوانی هنوز وجود دارند که کسی تاکنون به آن نپرداخته است. هرکسی در حرفه و پیشه ی خود بهتر می تواند ایده پردازی کند. چه خوب است ایده ای که می خواهید به آن بپردازید، در تخصص خودتان باشد و از عهده ی آن بر بیایید. اگر قصد ایجاد کسب و کار دارید، لزومی ندارد ایده ی شما یک اختراع باشد و یک قطعه ی ساختنی باشد که بخواهید آن را بفروشید. ایده ی شما می تواند یک خدمات رسانی جدید باشد. مثلا اگر همه ی رستوران ها نهار و شام می دهند، شما فروشگاهی احداث کنید که فقط صبحانه بفروشد. البته منظورم کله پاچه نیست! انواع صبحانه ها را به صورت تخصصی، لااقل من تاکنون ندیده ام که در یک فروشگاه جمع باشد. اگر چنین فروشگاهی پیک موتوری هم داشته باشد، من خودم مشتری آن خواهم بود.
اگر سرمایه ی کافی هم ندارید، اشکالی ندارد. به شما قول می دهم بالاخره ایده ای پیدا خواهید کرد که با سرمایه ی خودتان بتوانید به آن بپردازید. متن پشت جلد کتاب «ثبت اختراع، چرا و چگونه؟» را خوانده اید؟ لزومی دارد همه ی مردم ایده پرداز و مخترع باشند؟ خیر، الزامی در کار نیست. اما بهتر است ایده پردازی را بلد باشید تا لااقل راه و روش آن را به فرزندانتان بیاموزید. توضیحات مفصل تر را به این کتاب ارجاع می دهم.